دل شکسته ::
چهارشنبه 87/9/13 ساعت 7:3 عصر
بی تو طوفان زده ی دشت جنونم، صید افتاده به خونم، بی من از کوچه گذر کردی و رفتی، بی من از شهر سفر کردی و رفتی، قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم، تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم، تو همه بود و نبودم، تو همه شعر و سرودم، من و یک لحظه جدایی؟! نتوانم! بی تو من زنده نمانم..
بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست، آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست..
تو اگه پاییز زردی واسه من بهار سبزی، تو اگه هوای سردی واسه من همیشه گرمی، تو اگه ابر سیاهی واسه من ابر بهاری، تو اگه دشت گناهی واسه من یه بی گناهی، تو اگه غرق نیازی واسه من یه بی نیازی، تو اگه رفیق راهی واسه من یه تکیه گاهی..
وقتی میشی نیاز من اگه نباشی پیش من، اشکای چشممو ببین که می ریزه به پای تو، بازم که بی قرارم و دلواپس نگاه تو، تموم هستی منی بمون همیشه پیش من، اگه شدم عاشق تو نذار که بی تاب بمونم، لالایی شبام تویی نذار که من خواب بمونم، دارم برات شعر می خونم شاید به یادم بمونی، فقط یه چیز ازت می خوام: "همیشه عاشق بمونی.."
من همیشه یادت هستم، تو رو از جون می پرستم، من فقط با تو می تونم توی این دنیا بمونم، اگه تو نباشی پیشم می دونی دیوونه میشم، آخه من خیلی می ترسم، میگن عاشقی جنونه، نمیگم عاشقت مرده، اما دیگه نیمه جونه..
اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه ،چشماتو ببند واون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خاطر بیار ،اگه چشمات خیس شد ،بدون داری به خودت دروغ می گی وهنوز دوسش داری
میل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم
میل صحرا گر کنی ? من سینه را صحرا کنم
نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم . . .
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم... شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم... تو چیستی که از هر موج تبسم تو... بسان قایق سرگشته ی روی مردابم...
دوست دارم همیشه از تو بنویسم بی انکه در جستجوی قافیه ها باشم بی انکه واژه ها را انتخاب کنم دوست دارم از تو بنویسم که میدانم هنوز دوستم داری و هر سپیده دم یک سبد مهربانی از تو دریافت میکنم
شبی غمگین , شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد او هرگز شکستم را نفهمید اگر چه تا ته دنیا صدا..
همان طور که شاپرک ها نمی توانند دشت آبی اسمان را از یاد ببرند من هم چشمان زیبایت را نمی توانم فراموش کنم . تصویر زیبایت نه تنها در ذهنم بلکه در قلبم جای دارد ، ای کاش بدانی قصر آرزوهایم را در ساحل چشمانت ساخته ام تا قلب مهربانت مداوایی باشد برای عشق پاک و مقدسم .
هم دردی شما()