با نظرات خود ما را از هر چه بهتر شدن وبلاگ یاری نمایید
نظر بدین خوشحال میشم
دیگه با هم غریبیم تو دلت همین رو میخواست
حرفی بین مانمونده بروخوش باش خدا باماست
دیگه دستات مهربون نیست دیگه چشمات بی فروغه
دیگه حتی نفسهاتم طعم نیرنگ ودروغه
تو رو خدا نظر بدین
منم آن خسته دل درمانده به تو بیگانه پناه آورده
منم آن از همه دنیا رانده در رهت هستی خود گم کرده
از ته کوچه مرا می بینی می شناسی و در می بندی
شایدای باغم من بیگانه بر من از پنجره ای می خندی
باتوحرفی دارم خسته ام بیمارم جزتوای دوراز من از همه بیزارم
گریه کن گریه نه بر من خنده یادمن باش و دل غمگینم
پاکی ام دیدی و رنجم دادی من به چشم خودم این می بینم
خوب دیروزی من در بگشا که بگویم:
زتوهم دل کندم
خسته از این همه دلتنگی ها بر تو و عشق و وفا می خندم.
در کنج دلم عشق کسی جای ندارد
کس جای درین کلبه ی ویرانه ندارد
دل را به هرکه دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
دلی که براستی عاشق شده باشد
هیچ گاه عشق را فراموش نمی کند
بلکه عشق را تا پایان عمر ادامه می دهد
همچون گل افتابگردان
که خدای محبوب خویش ، خورشید را
هنگام غروب با همان چشم می نگریست
##############
بی تو همسفر فاصله پاییزیم
مثل خورشید ، لب بام غروب انگیز یم
بی تو بر شانه پر شور ترین خاطره ها
کنج تنها یی مان خون جگر می ریزیم
نا زنین ! قلب تو هر چند شکست اما ما
یک یک از داغ خداحافظی ات لبریزیم
منتظر باش: خلیج دلمان تو فانی ست
منتظر باش که ابستن رستاخیزیم
کاش در باغچه باور ما سبز شود
بی تو ما همسفر فاصله پاییزیم
نظر یادتون نره
زندگی را دوست دارم ،دوست دارم با تو باشم
یا تو باشی در کنارم ، یا تو باشم ، یا تو باشم
زندگی بی عشق یعنی ، لحظه ها را پوچ کردن
بر سر کوی محبت ، پا نهادن ، کوچ کردن
زندگی کردن کجا و زنده بودن؟
خواب دیدن یا نظر را بظر گاهی گشودن
گوش کردن ، دل سپردن یا صدای زنده ها را ناشنودن
زیر پای خود ندیدن ، آسمان ها را ستودن
آزمون های دنیا را دوباره آزمودن
آزمون را نخواهم ، زندگی را دوست دارم
زنده بودن را نخواهم ، زندگی را دوست دارم....
برای شکستن من یه اخم کافیه ...
نیازی به فریادت نیست واسه اشک ریختنم سکوت تو کافیه ...
نیازی به قهر نیست برای مردنم حرف رفتنت کافیه ...
نیازی به انجامش نیست نمی خوام بین منو بین دلش جنگ بشه نمی خوام عشقی که اون نداره کم رنگ بشه
من فقط یه چیزی از خدا می خوام واسه یک بارم شده دلش برام تنگ
بشه ...
سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دارمن
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای تو بودن دوست دارم
دوست دارم
خالی از خودخواهی من ، برتر از آلایش تن
من تو را و.الاتر از تن ، برتر از من دوست دارم.
هم دردی شما()
